نقش معلم در نقاشی کودک : وجود معلم خلاق، پرتخیل، دلسوزی و همیشه با تدبیر، در پیشرفت و تقویت برنامه کیفی در هنر دوره ابتدایی امری است لازم. معلم هنر باید موضوع رشته مورد بحث خود و خصوصیات کودکان کلاسش را بشناسد، و علاوه بر این باید مدیری چالاک، نظم دهنده کار، برنامه ریزی و متخصص مالی باشد. برنامه موفق هنر تنها براساس یک نوع استعداد ساخته نمی شود.
نقش معلم در نقاشی کودک : برنامه هنر، بدون نظارت معلمی شایسته و منظم، در دریای تصمیمات عجولانه، در برنامه های مبتذل و پیش پا افتاده، و در نتایج بیهوده فاجعه آمیز و آشفته به اشتباه
رفته و غرق می شود. وسایل مادی چشمگیر، هزینه ای نامحدود برای لوازم، و مدیریتی دلسوزانه،
همه در برنامه مدرسه ستودنی هستند، اما اینها بدون معلمی با حساسیت زیباشناسی،
اعتقاد، و فداکار در هدف، فقط سرمایه بیهوده ای است که کمکی به برنامه نمیکند.
نقش معلم در نقاشی کودک : با اشاره به فداکاری معلم در هدف امری است سنجیده. در طرح آموزشی آزاد ما فداکاری همیشه نیرویی اساسی
و ضروری بوده و خواهد بود فداکاری از مهارت، شایستگی، و دانش برتر است.
نقش معلم در نقاشی کودک و آن توجه شدیدی است به توانایی بیان بی نظیر هر کودک.
نقش معلم در نقاشی کودک : حقیقت این است که در قراردادهای آموزشی چیزی درباره فداکاری، حتی بصورت مبهم نخواهید یافت.
و هیچ چیز صریحی نیز در مورد وقف مطلق ، عشق، بردباری، کاردانی، و فهم
که با آموزش خوب عجین هستند در این قرارداد وجود ندارد.
نقش معلم در نقاشی کودک : فداکاری و علاقمندی حقیقی هرگاه و هرکجا که دیده شوند، در اکثر موارد از امتیازات معلم فداکار هستند
و بجز مقدار رضایت درونی که برای او ایجاد میکنند قابل اندازه گیری نیستند.
هر معلم خوبی، چه معلم مخصوص هنر و چه معلم کلاس
هنر، خصوصیات شایستگی و فداکاری را درهم می آمیزد. بعنوان معلم شایسته، «در حد امکان معلومات خود را
در زمینه تاریخ و تئوری هنر گسترش می دهد و می تواند روابط بین شکلهای معاصر و سنتی را
در میراث فرهنگی بشر روشن نماید؛ و نیز در زمینه ای از هنرها و کارهای دستی کاری انجام میدهد تا به
نظریات زیبا شناسانه شخصی دست یابد، او دشواریها و تکنیکهای مراحل خلاقانه ای را که می آموزد درک میکند؛
نقش معلم در نقاشی کودک : میداند که چگونه لوازم، ابزار، فضا، و برنامه زمانی را برای سازمان دهد تا
امکان بهترین شرایط کار را در کلاس بوجود آورد؛
او از کشفیات جدید و مهم در روانشناسی و روان درمانی کودک مطلع است؛
و برنامه هنرش را براساس نیازهای کنونی و ضرورتهای آینده دانش آموزانش بنیان می نهد.
نقش معلم در نقاشی کودک – معلم فداکار هنر از طریق تجربیات روزمره هنری زندگی شاگردانش را پربار می کند. با اشتیاق فراوانی
که از خود نشان می دهد، شاگردانش را تشویق می کند تا چشمانشان را برای دیدن طرح، رنگ، شکل،
ریتم، بافت و نقش دنیای اطراف خود – چه در شگفتی های طبیعی و چه ساخته بشر- باز کنند؛
او خود را با شاگردانش یکی می داند؛ او همیشه در این مورد بی محابا است؛
وقتی شاگرد چیزی کشف می کند
یا مهارتی بدست می آورد او متعجب می شود و هیجانش را نشان می دهد؛
و وقتی شاگرد با مشکل روبرو می شود واقعا نگران و آشفته می گردد.
نقش معلم در نقاشی کودک : مفهوم معلم بصورت معمولی پذیرفته شده است. تا حدی برنامه ای را تأمین می کند که
دارای تنوع، وسعت و هویت شخصی است.
معلم کلاس که نسبت به هنر و زندگی پیرامون خود حساس است می تواند
با اطمینان از طریق تجربیات طرح ریزی
شده زیباشناسی به درک عمیق تر و غنی تر هنر برسد. او با این دانش در
حال گسترش می تواند در مورد کار شاگردان
ارزیابی های انتقادی و بجایی ارائه دهد، جو و فضای کلاس را طوری بسازد که به خلاقیت منجر گردد،
و همواره برای پیشرفت عقاید و مراحلی که به تجدید علاقه کودکان در هنگام ضرورت به برنامه کمک می کنند، آزمایش نماید.
– معلم خردمند هنر بطور واضح و دقیق دوره «پرسش و پاسخ» یا بحث ترتیب می دهد.
او این بخش مهم درس را
به عهده شانس یا الهام «آخرین لحظه» نمی گذارد. بلکه اغلب نوشته هایی از پرسش هایش تهیه می کند.
چون در بیشتر مدارس ما زمانی که به هنر اختصاص داده می شود حداقل است، سئوالاتش طوری
تنظیم می شود که در کوتاهترین مدت بیشترین عکس العمل را موجب شود. عموما پرسشهایش هدف دار هستند
و بندرت فقط یک جواب خاص می طلبند. و نیز پرسشهایی طرح نمیکند که به بن بست منتهی شود بلکه
آنها را چنان طرح میکند که راههای جدید و گاهی حتی فرعی بگشاید.
بهترین معلم هنر برای بالا نگهداشتن کیفیت برنامه تا آنجا که بتواند منابع بیشمار
هنری قابل دسترسی جدیدی تهیه می کند
نظیر اسلاید:
کارهای چاپی، عکس، فیلم، راهنمای دوره تحصیلات، تلویزیون مداربسته، نوار،
کتابهای مصور و مقالات مجله، گزارش های – پژوهشی، و نمونه های تکنیکی.
معلم شایسته هنر اعتماد به نفس خود را از طریق کار مداوم در رشته خود تقویت میکند. او برای ارائه و بیان
تکنیکهای خاص هنری در کلاسش آمادگی دارد زیرا قبلا آنها را آزمایش کرده است.
او همواره برای یافتن نظریات جدید در دنیای هنر، مراحل جدید، مواد جدید، تنوعات جدید در مورد موضوعات عام،
و شیوه های جدید برانگیختن بیدار است.
این پژوهش نه تنها بخاطر نیازهای شاگردان بلکه بخاطر نیازهای خود، یعنی تجدید حیات خود بعنوان شخصی خلاق، ضروری است.
معلم بصیر هنر می آموزد که تفاوتهای احساس هرکودک را در مقایسه با کودک دیگر ببیند و با توجه
به این اختلافات منحصر بفرد پیش برود. او کشف میکند که هیچگاه تفسیر دو کودک از یک موضوع کاملا همانند نیست.
معلم در یک کودک متوجه پیشرفت خود بخود و جسورانه طراحی می شود؛
در دیگری خطوطی حساس و الصيف را میبیند؛
دیگری به پیچیدگی در نقش و بافت می پردازد؛ در حالیکه آن یکی احساسی تخیلی
و درخشان در مورد رنگ نشان نمی دهد.
برای معلم هنر، شخصیتی مثبت، شادمان، سرزنده و دلسوز
سرمایه ای اصلی است. او باید به آنچه که کودکان انجام میدهند و می آموزند حقیقتا علاقمند باشد؛ باید بردبار،
آرام و مطلع باشد. کودکان می خواهند باور کنند که آنچه را انجام میدهند معلم میداند. آنها می خواهند که در تصمیم های بزرگ،
پاسخ به سئوالات پیچیده، و یا در پیشنهادهایی که برای شروع کار به آنها کمک میکند به او اطمینان کنند.
کودکان نسبت به معلمی که با کلی گوئیهای مبهم آنها را گیج میکند، و تمام مسئولیت را به عهده آنها می گذارد،
که البته نشانگر عدم اطمینان معلم نسبت به خود است، قدری بی اعتماد هستند.
معلم هنر باید بیاموزد که با علاقه ای صمیمانه به توصیفهای کودک در مورد تجربیات و تخیلاتش گوش داده
و دلسوزانه پاسخ دهد. نباید رفتارش با بچه ها سرد و بی احساس باشد، بلکه باید شوق و هیجانش را نسبت به برنامه،
جریان کار، یا نظرات کودکان، در چهره اش، در عملش، در سخنش، و در نحوۀ شوخیهایش نشان دهد.
باید در لحن صدایش زیر و بم جذابی بکار برد، بطوریکه هیجان برانگیزد و فکر واشتیاق بیافریند،
و در موارد ضروری به اندازه کافی برنامه ریزی خوبی داشته باشد تا منجر به نظم و حساسیت اندیشمندانه گردد.
معلمی که واقعا به خردسالان توجه میکند، صحبت با آنها را دست کم نمی گیرد، و مهمتر از همه توانایی
هر کودک را در هر سن حقیر نمی شمارد یا ظرفيت اورادردرک تکاپوی شگفت انگیز هنر، نظم آن و آزادی آن، اندک تلقی نمیکند.
گمان می رود امروزه مضرترین جنبه آشفتگی در اهداف قراردادهای مربوط به آموزش هنر شرایطی است
که معلمان هنر بخاطر جلب رضایت اشخاص مربوطه مجبور به رعایت آن هستند. در موارد بسیاری شاهد
هستیم که مربیان هنر بخاطر مواردی همچون القاء عقیده به کودکان، بکار گرفتن طرحهای جدید،
تأثیر گذاشتن بر روی سلیقه و بطور کاملا روشن بخاطر آموزش هنر پوزش خواسته اند. بمنظور جلب
رضایت انجمنهای آموزشی، برای توصیف برنامه های هنری، استفاده از اصطلاحاتی نظیر «کودکان تصمیم گرفتند»،
دانش آموزی در کلاس گفت»، «کلاس راه حل پیدا کرد» متداول است. آشکار است که در هرجا اثری از
برنامه کیفی هنر باشد قطعة معلمی مطلع در آن دخیل بوده است. حال در کار معلمی که تأثیر میگذارد،
معلمی که سخن می گوید، و معلمی که راه حلی پیشنهاد میکند. چه چیزی می تواند اشتباه باشد؟
و تا زمانی که به برخوردی محافظه کارانه» در آموزش هنر اصرار ورزیم، شاهد معلمانی خواهیم بود
که عملشان چیزی است و حرفشان چیز دیگر. تجزیه و تحلیل نوشته های جاری در آموزش هنر
موضوع جالبی است. مؤلف در پا را گرافی به معلم هشدار می دهد که
هیچگاه در احساس کودک مداخله نکند و هیچگاه به برنامه جهت ندهد،
نقش معلم در نقاشی کودک در صورتیکه درست در پا را گراف بعدی می گوید که مقدار معینی راهنمایی برای یاری کودک در تصمیم گیری لازم است.
کلا بخشهای مبهم بسیار زیادی در مورد مقدار آموزش، حدود راهنمایی، هدایت، تکاپو، جهت دادن، پیشنهاد،
برنامه ریزی، برانگیختن، تدریس خصوصی، توضیح، تدریس عملی، انتقاد، تهییج، نکته بینی ،
یا انگیزشی که معلم هنر باید بکار گیرد، وجود دارد. جای هیچگونه تعجبی نیست که امروزه مربیان
کلاس درس هنر سرگردان هستند و عجیب اینکه این حالت معمولا زمانی اتفاق می افتد که معلمین
به آنچه کودک بدون ابراز نارضایی و بطور طبیعی انجام میدهد قانع هستند، زیرا در آنموقع دیگر هیچگونه
ارزیابی یا تشخیص واقعی در مورد معيارها با کیفیت زیباشناسی انجام نمی گیرد.
یکی از تکراری ترین سئوالاتی که در مجامع آموزش هنر مطرح می شود و همیشه نیز بی جواب می ماند این است:
«معلم تا چه اندازه باید به کودک کمک نماید؟» جواب این سئوال در اینجا با نمونه ویژه ای از برنامه عملی با چهار روش ممکن آموزش توصیف می گردد.
نقش معلم در نقاشی کودک :کودکان کلاس دوم (مدرسه و کلاسی نه چندان مشهور) مشغول طراحی از «گربه و توله های زنده ای
هستند که یکی از همکلاسهایشان به کلاس آورده است. معلم به بچه ها می گوید که بدقت به این گربه
و توله هایش نگاه کنند و با مداد شمعی یا گچ عکس العملها و حرکات آنها را بکشند. زمان آن تقریبا
سی دقیقه در نظر گرفته شده است. کار بچه ها بدون ارزیابی و پرسش پذیرفته می شود،
زیرا ممکن است انتقاد آنها را ناراحت کند یا از کار بازدارد و یا اینکه معلم به اندازه کافی مطمئن نیست که برله یا علیه کار آنها بحث کند.
معلم دیگر کلاس دوم مدرسه دیگر این برنامه را قدمی جلوتر می برد.
به این ترتیب که قبل از طراحی زمانی را برای گفتگو درباره گربه و توله هایش،
روابط، خصوصیات مهم، حرکات، رنگ، بافت و شکل، و محیط آنها تعیین میکند. در این موقع بچه ها نیز درباره
گربه های خود داستانهایی تعریف می کنند.
اما درباره کمپوزیسیون به تنهایی چیزی گفته نمی شود و همچون روش اول
بعد از شروع طراحی و نقاشی، هیچ کمک یا انتقادی جایز نیست.
و معلم دیگری هم، با اطلاعات هنری قدری وسیعتر به بچه ها کمک میکند تا با استفاده از عناصر طراحی
و کمپوزیسیون، تجربه و هنر را بهتر و حساس تر پیوند دهند. او هم مانند معلم دوم بحث برانگیزاننده ای را ترتیب می دهد،
اما در این برنامه اندکی جلوتر
می رود. یعنی بعلاوہ چیزهایی دیگر باید بگوید: «گربه و خانواده اش را به اندازه ای بزرگ بکش تا فکرت
را بما نشان دهد. اول با رنگ روشن طرح کمرنگی بکش تا ببینی همه گربه ها در تصویرت جا می گیرند یا نه.
نقش معلم در نقاشی کودک : برای تأکید قسمتهای مهم، رنگها و تیره روشن هایت را مشخص کن. مداد شمعی یا گچ را پشت کاغذ طراحی ات امتحان
کن تا رنگ یا بافت دلخواه را پیدا کنی.» نقش فعال این معلم در اینجا پایان می یابد و مانند موقعیت معلم دوم،
بچه ها از این ببعد تا زمانی که در آتلیه هستند به حال خود گذاشته میشوند.
و بالاخره معلمی است که با عقیده ای راسخ در مورد نقش حیاتی آگاهی هنری در پیشرفت کودکان،
وظیفه هدایت را تا نتیجه مناسب آن ادامه میدهد. علاوه بر انگیزش پیش از کار، در کلاس قدم می زند
و در موقع لزوم پیشنهادات مشخصی میدهد، در مواردیکه کودکان به کمک خاصی نیاز دارند به اشکالات
طراحی و کمپوزیسیون توجه می نماید، با شور و هیجان به کشفیات کودکان توجه
می کند، و تلاش آنها را در موارد بحرانی ارزیابی می کند.
معلم بصیر نیز می داند که در بعضی موارد دانش آموزان وسیله جدید را بطور کامل تحسین نمی کنند
و علاقه زیادی به آن نشان میدهند مگر اینکه آنرا کاملا تجربه کنند. و این مسئولیت به عهده معلم هنر است
تا زمان و تکاپوی لازم جهت این تجربه را فراهم سازد. گر چه کسی نمی تواند بدلخواه علاقه به وسیله ای
را در کودک ایجاد کند، اما برنامه ها و روش هایی برای معرفی و پیشرفت تکنیکی وجود دارد که موجب ایجاد علاقه به کار می گردد.
اگر این روش کار برای بچه ها کاملا بیگانه است، معلم باید حداقل با همکاری کلاس چند راهنمایی اساسی
و روشهای قدم به قدم معرفی نماید تا دانش آموزان بتوانند بفهمند. معلم همچنین تا این اطلاعات تکنیکی (فنی)
را بصورت بخشهای قابل فهمی در اخیتار بگذارد و در موارد لزوم نكات مشكل را تکرار نماید.
اغلب توصیه می شود که قبل از پرداختن به کمپوزیسیون نهایی ابزار و مواد بخصوصی را از طریق آزمایشات
مقدماتی تجربه کند. السجنین مربی باید بداند که ابزارها چه کاربردی دارند و آن را برای دانش آموزان توضیح دهد.
این موضوع امکان کشف کاربردهای جدید مواد و ابزار را نفی نمی کند. بهره برداری از وسائل همیشه باید تشویق گردد.
حتی عملیات ساده ای هم که اغلب مسلم فرض شده اند باید اور واضح توضیح داده شوند.
برای مثال در مورد برنامه نقش کندن وزارت کار نقاشی با مداد شمعی، ضروری است که معلم به نوع
فشار مورد نیاز و ترتیب درست تیره – روشنی های لازم رنگ برای کسب
حداقل موفقیت فنی تأکید کند. اگر این کار بطور صحیح انجام شود،
دانش آموزان در مرحله کار با چند رنگ خودبخود برانگیخته خواهند شد و
روابط رنگی که به درک عمیق تری منجر می شود، کشف خواهد شد.
معلم باید کار و تطابق آن را با تکنیک، مورد توجه قرار دهد. کار بیهوده ای است
که دانش آموز با مداد ظریف
یک طرح مقدماتی بکشد و سپس روی این ، تصویر مشروح و دقیق را با کمپوزیسیونی
که از خطوط قاطع و پهن مداد شمعی یا گچ تشکیل شده است بپوشاند.
معلم باید همیشه آماده باشد به دانش آموز کمک نماید تا طرح اولیه با طراحی را با تکنیک ارتباط دهد.
نقش معلم در نقاشی کودک : برای مثال، استفاده از قلم مو و مرکب چین یا ماژیک بعنوان ابزار طراحی اولیه برای چاپ لینولئوم تجویز می شود
زیرا ضخامت و سادگی آنها با شیار عمیق کنده کاری لینولئوم قرابت دارد. شاخه شاخه های ظریف بسیاری
که در چاپ با الینولئوم ایجاد می شود اغلب دانش آموز را به کشف و آموزش بیشتری تشویق می کند.
دانش آموزی که بوسیله معلم تشویق شده است، به چاپ روی طلق رنگین، روی قسمت رنگی مجلات باطله،
روی روزنامه ها، روی تکه های کاغذ زرورق، روی پارچه، روی آزمایشهای مرکب رنگی، روی کاغذهای
نقاشی شده با انگشت، یا روی سطوح آغشته به مرکب می پردازد.
. و البته، معلم رابط اصلی و ایجاد کننده پل است، و او مسئول است که شرایط احساسی و انعطاف پذیری،
نظم و منطق، و شور و خلاقیت را ایجاد کند. وقتی معلمی در کلاس به دانش آموزان واقعا علاقمند باشد،
کارهایی را برنامه ریزی میکند و انجام میدهد که کودکان شاید هیچوقت اینچنین نپذیرفته و لذت نبرده اند.
نقش معلم در نقاشی کودک : او از دانش آموزان درخواست میکند که مقیاس و معیارهای بالاتری را در کار برای خود در نظر بگیرند،
یا نسبت به عاداتشان توقع تلاش بیشتری را برای کار از آنها دارد. او این کار را به این دلیل انجام میدهد
که عميقة معتقد است تلاش زیاد دانش آموزان، موجب ترقی و پیشرفت زندگی آنها در حال حاضر و آینده خواهد شد.
آموزشگاه تا اطلاع ثانوی تعطیل میباشد و تمامی کلاسها بصورت آنلاین برگزار میشود.
آموزشگاه تخصصی نقاشی کودک موناگلابی
تهران/سعادت آباد
تلفن تماس88564740
اینستاگرامmonagolabiart پیج ویدئو ها monagolabiart_
وب سایت www.monagolabiart.ir
در آموزش نقاشی کودک نباید از کپی استفاده کرد .نباید عکس یا نقاشی برای کودک گذاشت.
در شیوه آموزش به سبک خیالک نگاری اصلا از کپی استفاده نمیشود.
In the case of painting training for kids, no copy must be used. Niether picture nor painting must be considered for kids. No copy is used in my training method at all